واقعیت این است که جهان وارد عصر جدیدی شده و اطلاعات و ارتباطات در آن اهمیت بسیار زیادی پیدا کرده‌ اند. اندیشمندان مختلق برای این جهان نوین، نامی را برگزیده اند. مثلاً «دانیل بل» آن‌ را جامعه فراصنعتی، «امانوئل کاستلز» آن را جامعه شبکه‌ای و «تادائو سائو» آن‌ را جامعه اطلاعاتی نامیده اند که در آن هویت جدیدی برای انسان مدرن در حال شکل گرفتن است.

همانطور که می‌دانیم در جامعه سنتی، شکل‌گیری هویت در فرد، بر مبنای اطلاعات و هنجارهای درونی حاصل از خانواده، مدرسه و گروه همسالان بوده و این هویت موجب تمایز فردی از یک فرد دیگر و یا جامعه و مجموعه از جامعه دیگر می‌شد؛ اما در جامعه جدید، هجوم اطلاعات در زندگی، باعث تغییر هویت فردی و اجتماعی افراد گردیده و اتفاقاً این تحول، یک پدیده فرافرهنگی و فراملی و البته بسیار مهم می‌باشد که موجب ایجاد تعارض در نظام‌های سنتی نیز شده است.

نکته مهم اینکه ابزارها و فناوری‌های نوین، در اختیار قدرتمندان و ابرقدرت‌ها و مخصوصاً کشورهایی است که نظام فکری آنها بر مبنای لیبرال دموکراسی بنا شده است. از نظر آنها -و البته با یک دیدگاه واقع‌نگر از نظر ما- با جامعه‌ای که از لحاظ ساختار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی با آموزه‌های نظام لیبرال دموکراسی متفاوت است، می‌بایست با راهبرد تغییر در هویت افراد و جوامع، برخورد کرد.

در چشم انداز نظام فرهنگی غرب، گسترش اطلاعات و ارتباطات به سبک غربی - با ابزارهایی مثل ماهواره و تلگرام، واتس آپ و اینستاگرام و غیره- باعث از هم گسیختگی جامعه سنتی ایران و مخصوصاً فروپاشی نظام ارزشی حاکم بر خانواده‌های سنتی می‌شود و با این کار، هسته‌های قدیمی از هم جدا شده و صورت مدرن و جدیدی پیدا می‌کنند که با نظام سابق ارزشی در تناقض و تشتت خواهند بود. (بدیهی است از دیدگاه نگارنده، حضور طیف جوان و انقلابی در این‌گو‌نه پیام‌رسان های خارجی، بسیار لازم و حیاتی است اما شرط مهم‌، عدم انفعال، تهیه و تحلیل محتوا و شناخت جریانات فرهنگی و نیز استفاده ابزاری از این رسانه‌ها بر تأثیرگذاری بر روندهای جاری می‌باشد).


واقعیت این است که گسترش رسانه‌های نوین و کارآیی قابلیت‌های متنوع و خوشایند موجود در فضای مجازی که به راحتی امکان برگزاری تماس‌های تصویری و گروهی کم‌هزینه را فراهم می‌کند باعث شده که دیگر غیبت یک عضو در جمع خانواده کمتر احساس شود و یعنی هجمه به بنیاد اصل خانواده سنتی ایرانی مبنی بر اتحاد و همبستگی مادی و معنوی. روی دیگر سخن اینکه، گسترش این روند باعث فاصله گیری عاطفی و عدم امکان تامین نیازهای روانی توسط اعضای یک خانواده سنتی می‌شود. روندی که نتیجه اجتماعی آن چیزی نیست به غیر از گسست بنیادهای اجتماعی و خانوادگی، کم شدن سطح رواداری‌های اجتماعی- سیاسی و مهم‌تر از همه اضمحلال فرهنگی و اجتماعی خانواده؛

این یک واقعیت است که در جوامع فعلی، دیگر ذهن افراد برای آموزش در اختیار والدین نیست و رسانه‌ها و کانون‌های آموزشی موجود، به راحتی به جای کانون فرهنگی و اجتماعی خانواده نشسته اند و این در حالی است که زیربنای جامعه پایدار، وجود نهاد خانواده پیوسته بوده و هر آسیبی در آن، باعث آسیب به ساختار کلی نظام اجتماعی هم می‌شود.

به نظر می‌رسد در کشورهایی مثل ایران که از نظر فرهنگی با دیگران متفاوت بوده و لازمه استحکام نظام سیاسی موجود در آنها، تقویت و تحکیم جنبه‌های فرهنگی و ایدئولوژیک نیز می‌باشد، فضای مجازی و نیز فعالیت‌ها و هجمه‌های ماهواره‌ای به ابزاری بسیار مهم برای آسیب‌زایی فرهنگی تبدیل شده اند کما اینکه «آلوین تافلر»، آینده پژوه مشهور آمریکایی، معتقد است که رسانه‌های جدید و ماهواره‌ها باعث فروپاشیدن فرهنگ‌های ملی کشورها شده‌ و زمان و مکان نیز مفهوم کلاسیک خود را از دست داده اند.

به نظرم نکته مهم برای ما، میزان هجمه‌های رسانه‌ای به تمدن‌، هویت و سنت ملی و اسلامی ایرانیان به عنوان ذخیره‌های مهم تاریخی اجتماعی ایران هستند. این یک واقعیت است که اگر سیاست و اقتصاد را به ‌عنوان دو ضلع از سه ضلع مثلث مهم تحکیم موجودیت و ثبات و بقای کشور در نظر بگیریم، بدون شک فرهنگ به عنوان ضلع زیرین در این مثلث قرار می‌گیرد که هر گونه خلل و یا انحراف در آن موجب اضمحلال تدریجی قدرت در دو ضلع دیگر نیز خواهد شد.

امروزه نکته تمرکز مباحث جهانی در مقوله هایی مثل توسعه، توجه به بعد فرهنگی در کنار سایر دیدگاه‌های اقتصادی و جامعه شناختی است و ما اصلاً نمی بایست از این اصل غافل شویم.


تهاجم فرهنگی بر علیه ایران یک واقعیت است؛ واقعیتی که بنیان‌های ادراکی جامعه را مورد هدف قرار داده است. امکان دریافت بیش از دو هزار شبکه ماهواره‌ای با قریب به یکصد و سی شبکه فارسی زبان که به راحتی با گوشی‌های اندروید در داخل کشور قابل دریافت هستند و یا وجود بیش از 32رادیو به زبان فارسی در دنیا و در کنار آن هجمه‌های بسیار فراوانی که در عرصه سایبری و رسانه‌ای بر علیه جمهوری اسلامی فعال هستند، موجب شده که اهمیت پرداختن به سیاست‌گذاری‌های فرهنگی بیش از پیش نمایان شود.

 تمامی این گفته‌ها در حالی است که شورای عالی انقلاب فرهنگی ایران به عنوان نظام مهندسی فرهنگی کشور فعالیت کرده و بیش از 50نهاد فرهنگی – با بودجه مخصوص به خود - زیر نظر آن قرار دارند.

سخن آخر اینکه مهم‌ترین راهکارها برای مقابله با حجمه‌های حاصل از رشد و فعالیت بی رویه موجود در فضای مجازی، قانون‌گذاری مستحکم، تقویت و به روزرسانی شبکه ملی اطلاعات، ایجاد تنوع در برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی ایران، برخورداری از تنوع رسانه‌ای قدرتمند و هوشمند، رقابت آفرینی در برنامه سازی‌های رسانه‌ای با ایجاد شبکه‌های خصوصی و نیز مهم انگاشتن بحث آموزش و اطلاع رسانی صحیح در رسانه‌ها می باشند.

این یک واقعیت است که مقابله با تهاجم فرهنگی، تنها با راهکاری فرهنگی امکان پذیر است و ایمن سازی افراد و جوانان و خانواده‌ها در مقابل آسیب پذیری‌های فرهنگی، مستلزم برنامه ریزی مناسب و آموزش کافی و تنوع آفرینی در شبکه‌ها و رسانه های ملی است.